قلبی شکسته ، نا امید و خسته داشتم ، از آن قلب، تنهایک ویرانه بر جا مانده بود! کسی وارد آن ویرانه نمیشد ، قلبش را به آن ویرانه هدیه نمیداد! دیگر هیچ احساسی از عشق در آن قلب شکسته نبود و دیگر هیچکس هیچ امیدی به عاشق شدن آن قلب نداشت! آن ویرانه سرخ، دیگر نه همدمی داشت و نه همدلی ! نه همصدایی داشت و نه همزبانی! تو آمدی و افتخار دادی که به قلب سوخته من بیایی ! آمدی و افتخار دادی که قلب مهربانت را به قلب شکسته من هدیه دهی! آمدی و با مهر و محبت خودت مرا دگرگون کردی ، قلبم را تبدیل به باغ آرزوها کردی ، با آن محبت و عشق خودت مرا عاشق خودت کردی..... با آمدنت تمام امید ها و آرزوهایم زنده شدند و دوباره آهنگ دلنشین عشق در قلبم نواخته شد و قناری پر شکسته دلم دوباره در آسمان آبی قلبم به پرواز در آمد.... عزیزم اینک که مرا از آن سیبلاب غم و نا امیدی نجات دادی بیشتر از هر کسی و بیشتر از هر عشقی تو را دوست میدارم ، بیشتر از کلام مقدس دوست داشتن و بیشتر از هر آرزویی تو را دوست میدارم.... تا آخرین لحظه زندگی ام به تا وفادار خواهم بود و قدر تو را خواهم دانست . ... به تو که تنها امید منی و به تو که امیدهایم را دوباره زنده کردی افتخار میکنم و با صداقت ، یکدلی و یکرنگی میگویم که خیلی دوستت دارم آری اینبار خیلی بیشتر از همیشه دوستت دارم عزیزم.... دوستت دارم برای تو کم است ، دیوانه وار تو را دوست میدارم ! با آمدنت رویاهایی که حتی تصور آن در خواب نیز برایم دشوار بود به حقیقت تبدیل شدند و منی که تنهایی در جاده های خسته و خالی هیچ امیدی برای رسیدن به پایان جاده نداشتم به مقصدم که همان قلب مهربان و عاشق تو بود رسیدم..... عزیزم! ای فرشته نجات این قلب شکسته من ،.... خیلی دوستت دارم
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |