درخت هم که باشی
خیارج.درباره روستای خیارج.فقط خیارج.عشق خیارج.عکس خیاج.فیلم خیارج.البوم عکس های خیارج.البوم عکس های روستای خیارج.همه چیز درباره روستای خیارج .روستای قدیمی خیارج .دانستنیهای روستای خیارج.روستای خیارج .خیارج دانلود (امتیاز : 100) v,sjhd odhv[.,fgh" odhv[.,fgh" v,sjhd odhv[.
2- 3- Download ( امتیاز : 30 ) عبارت های مورد جستجوی مرتبط - download music – music - download game - download manager – yahoo - download messenger – google – torrent - torrent download 4- دانلود - عکس ایرانی - دانلود عکس - عکس جدید –- عکس دخ تر - سایت عکس - عکس بازیگران - فیلم نکته : ایجاد فاصله در 2 کلمه کلیدی بالا بدلیل جلوگیری از فیلترینگ می باشد 5- 6- Google ( : 7- yahoo ( 8- 9 - 10 - :
ماجرای پیامک ویران کننده «اگر همان روز متوجه شده بودم که پیامک دریافتی از یک ناشناس است و به آن توجهی نکرده بودم امروز زندگیام ویران نشده بود. وقتی از شوهرم جدا شدم و با بهروز ازدواج کردم اصلا به این فکر نمی کردم که عاقبت زندگی زیبایم به اینجا ختم شود که زیر مشت و لگدهای این مرد سنگدل با مرگ دست و پنجه نرم کنم». حجم تلاوت : 200 کیلو بایت برای مشاهده جدیدترین عکسهای خیارج روی لینک زیر کلیک کنید
ای پول ، چه هستی که زعشقت همه مستند ؟ از جــملـه جـهـان ، غـیر تو ، دل را بگـسستند
یـــاران و رفـیـــقـان هــــــمـه از یـاد بـِبُردنـد عــهــد ابــدی ، بــا رخ زیبــای تــو بـــستــنــد بـا غـیر تـو ، در کـوی و مـکـان کـار نــــدارنــد مـحـو رخ تـو ، واله و شیـدا ی تـو هـستـنــــد خـــوبان ، جـهـان را به کـنــاری بـگــذارنــــد مـــدح تـــو بــگویـنـد ، جـمـال تــو پرسـتـنــــد یـــک عــمر به امیـد وصـــال تــو دویـــدنــــد یـک لـحـظـه ، بـه راه طلـب از پا ننشسـتـنـــد چـــون توبــه نــمودند کــه گرد تو نـگردنـد صد توبه ، به یک گوشه ی چشم تو شکستنــد عــیش از قــدم توســــت ، عـزا در عـدم تــــو در عیش و عزا ، جمله ز عطرت همه مستند
بـیـچـاره کــسانی کــه بــه دام تـو اسـیـرنـــد
خـوشبـخـت کـسانی که ز دام تـو برســتــنـــد گاهی آرزو می کنم ... کاش هرگز نمی دیدمت تا امروز غم ندیدنت را بخورم کاش خنده هایت آنقدر زیبا نبودند که امروز آرزوی شنیدن یکبار، فقط یکبار دیگر آن را داشته باشم کاش چشمان معصومت به چشمانم خیره نمی شد تا امروز چشمان من به آن لحظه بهانه گیرند و اشک بریزند کاش حرفهای دلم را بهت نگفته بودم تا امروز به خودم نگویم: " آخه اون که می دونست چقدر دوستش دارم "
گفتمش: دل می خری؟ پرسید: چند؟ گفتمش: دل مال تو، تنها بخند! خنده کرد و دل ز دستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل ز دستش روی خاک افتاده بود جای پایش روی دل جا مانده بود ... چه قدر سخته تو چشمای کسی که یه روز تمام عشقت رو ازت دزدیده کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از پرسید می گویند که فردا مرا به زمین می فرستی امامن به این کوچکی و ناتوانی چگونه می توانم برای زندگی آنجا بروم؟خداوند پاسخ داد از میان فرشتگان بیشمارم یکی را برای تو در نظر گرفته اما و در انتظار توست و حامی و مراقب تو خواهد بود.کودک همچنان مردد بود و ادامه داد : اما من اینجا در بهشت جز خندیدن و آواز و شادی کاری ندارم.خداوند لبخند زد:فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.کودک ادامه داد:من چطور می توانم بفهمم که مردم چه می گویند در حالی که زبان آنها را نمی دانم؟ خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشته تو زیباترین وشیرین ترین واژه هایی راکه ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد وبا دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی. کودک با ناراحتی گفت: اما اگر بخواهم با تو صحبت کنم چه کنم؟و خداوند برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دستهای تو را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو می آموزد که چگونه دعا کنی .کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام در زمین انسانهای بد هم زندگی می کنند؛ چه کسی از من محافظت خواهد کرد.خدا گفت فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد، حتی اگر به قیمت جانش هم تمام شود.کودک ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که نمی توانم تو را ببینم غمگین خواهم بود. خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد، اگر چه من همشه در کنار تو هستم.در آن هنگام، بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین به گوش می رسید. کودک می دانست که بزودی باید سفر خود را آغاز کند. پس سوال آخر را به آرامی از خداوند پرسید: خدایا، اگر باید هم اکنون به دنیا بروم لااقل نام فرشته ام را به من بگو. خداوند او را نوازش کرد و پاسخ داد: نام فرشته ات اهمیئت ندارد ولی می توانی او را مادر صدا کنی ...
جایزه یک میلیون دلاری را دارد . سوالات را بخوانید 1ـ جنگ صد ساله چند سال طول کشید؟ الف) 116سال ب )99 سال ج )100 سال د ) 150 سال او نمیتواند به این سوال جواب دهد 2ـ کلاه های پاناما در چه کشوری تولید میشود؟ الف) برزیل ب) شیلی ج) پاناما د)اکوادور حالا او با خجالت از دانشجویان تماشاگر درخواست کمک میکند 3ـ روس ها در چه ماهی انقلاب اکتبر را جشن میگیرند؟ الف) ژانویه ب) سپتامبر ج) اکتبر د) نوامبر این بار هم شرکت کننده درمانده تقاضای فرصت میکند 4ـ اسم شاه جرج سوم چه بود؟ الف) ادر ب) آلبرت ج) جرج د) مانوئل خوب بقیه حضار باید به دادش برسند 5ـ نام جزایر قناری در اقیانوس آرام از کدام حیوان گرفته شده؟ الف) قناری ب) کانگارو ج) توله سگ د) موش در اینجاست که شرکت کننده ی بخت برگشته از ادامه ی مسابقه انصراف میده اگر خیلی خودتان را گرفته اید که همه ی جوابها را میدانید و به این بنده ی خدا هم کلی خندیدید بهتره اول جوابها را بخوانید جوابها 1ـ جنگ صد ساله در واقع 116 سال طول کشید 1337/1453) 2ـ کلاه پاناما در اکوادور تولید میشه 3ـ انقلاب اکتبر در ماه نوامبر جشن گرفته میشه 4ـ اسم شاه جرج .آلبرت بوده که بعد از به سلطنت رسیدن به جرج تغیر یافت 5ـ توله سگ .اسم لاتین آن insularia canaria یعنی جزایر توله سگ اگر روزی بشر گردی ز حال ما خبر گردی پشیمان می شوی از قصه خلقت از این بودن از این بدعت خداوندا نمی دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه زجری می کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است
بـاز در کـلبـه تـنـهـایـی خـویـش
عـکـس روی تـو مـرا ابـری کـرد
عـکـس تـو خـنـده بـه لـب داشـت
ولـی،
اشـک چـشـمـان مـرا جـاری
کـرد ..
من
دارکوبی می شوم
...
که هفتاد و سه بار
در دقیقه
تو را می بوسد......
عبارت های مورد جستجوی مرتبط :روستای خیارجووبلاگ خیارج.خیارج.وبلاگ روستای خیارج.تنها وبلاگ رسمی روستای خیارج.روستای خیارج.وبلاگ خیارج.البوم عکس خیارج .البوم عکس روستای خیارج .عکس خیارج.
دانلود آهنگ - دانلود فیلم - فیلم - دانلود نرم افزار - نرم افزار - دانلود اهنگ - دانلود رایگان - دانلود بازی - دانلود برنامه – دانلود کتاب
عبارت های مورد جستجوی مرتبط :
ایران خودرو - آمار - آمار ایران - دانشگاه ایران - روزنامه ایران - مرکز آمار ایران - اخبار ایران - عکس - نقشه ایران - بانک ملی ایران
دانلود
دانشگاه آزاد اسلامی - سایت دانشگاه آزاد - آزمون دانشگاه آزاد - دانشگاه ازاد - دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه تهران - نتایج دانشگاه آزاد - سایت دانشگاه آزاد - دانشگاه آزاد اهواز - دانشگاه آزاد نور
translate - translate google - google earth - farsi - google farsi - google map - google maps - map - google video - video
mail - yahoo mail - messenger - yahoo messenger - download - دانلود yahoo - gmail - yahoo messenger download - google - یاهو
عاشقانه - sms - جوک - عکس - جک - جی اس ام - فال - زن - س ام اس - نوروز
حافظ - فال حافظ - فال روزانه - تاروت - فال تاروت - فال روز - عکس - فال ازدواج - فال امروز - فال انبیا
دانلود - دانلود فیلم - عکس - فیلم ایرانی - دانلود رایگان - دانلود
ایران (امتیاز : 35)
اینها بخشی از سخنان دختر جوان دیروز و زن شکسته امروز به نام شیواست که با سر و وضعی نامرتب و خونآلود که از درگیری شدیدی حکایت میکرد به دایره مشاوره کلانتری 11 فریدن مراجعه و از شوهر شیشهای خودش شاکی بود.
او گفت: «از دست شوهرم امنیت جانی ندارم، بسیار بدبین است و خیال میکند با مرد غریبهای رابطه دارم».
این زن داستان زندگیاش را اینگونه شرح داد: تا دوم دبیرستان بیشتر درس نخواندم. وسط سال به بهانه اینکه درسها سخت است و مغزم کشش آنها را ندارد، درس و مدرسه را رها کردم و خانهنشین شدم. صبحها بدون هیچ اضطراب و دغدغهای تا ساعت 9 میخوابیدم و بعد با آرایشی غلیظ راهی کوچه و خیابان میشدم؛ به خاطر زیبایی مورد توجه جوانان و نوجوانان بودم تا اینکه با یکی از آنها به نام احمد رابطه تلفنی برقرار کردم، میخواستم با او ازدواج کنم. هر چه پدر و مادرم نصیحتم میکردند بیفایده بود، پدرم وقتی قضیه رابطه با احمد را فهمید با زبان خوش، کار اشتباهم را گوشزد کرد و هنگامی که بیتوجهیام را دید، متوجه شد با زبان خوش نمیتواند جلودارم شود برای همین یکی، دو بار متوسل به زور شد اما دخالت مادرم به قائله پایان میداد.
نه نصیحتهای دلسوزانه مادر و نه ضربشست پدر هیچ کدام افاقه نکرد و آنها که از دست من به ستوه آمده بودند، دست به دامان عمهام شدند و او با تعریف وتمجید از من نزد این و آن سعی کرد شوهری برایم دست و پا کند. بعد از یک هفته با خوشحالی خبر آورد که برادر همسایهشان آخر هفته به همراه خانواده به خواستگاریام میآید.
با شنیدن این خبر ناراحت شدم و با مادرم جر و بحث کردم چراکه دوست داشتم با احمد که به خاطرش همه کتکها و طعنه و کنایهها را شنیده بودم، ازدواج کنم اماظاهرا مخالفت من بیفایده بود. بعد از چند روز عباس به همراه خانوادهاش به خواستگاری من آمد و به اجبار عمه و پدر و مادرم به عقد یکدیگر در آمدیم.
هیچ علاقهای به او نداشتم و عمه میگفت عشق و علاقه بعد از ازدواج به وجود میآید و عشق و عاشقی کوچه و بازار دوامی ندارد. در کمتر از دوماه با عباس ازدواج کردم و برای اینکه رابطه با احمد برایم دردسر نشود به پیشنهاد عمهام راهی یکی از شهرهای اطراف شدیم، عباس هم بعد از چند روز به همان شهر منتقل شد.
شوهرم مرد خوبی بود و وقتی تلاشش را دیدم سعی کردم دل به زندگی بدهم و فکر احمد را از سرم بیرون کنم. بعد از دو سال خداوند فرزندی به ما عطا کرد و عباس برای خوشحال کردنم به مناسبت تولد فرزندمان برایم خط و گوشی همراه خرید. با تلفن به دوست و آشنا پیام میفرستادم تا اینکه یک روز پیامی زیبا و عاشقانه از شمارهای ناشناس دریافت کردم و به تصور اینکه یکی از اقوام است جوابش را دادم. تبادل پیامها از جانب من و آن شخص ناشناس 2ماه طول کشید.
یکی، دو بار هم تلفنم زنگ خورد که به محض شنیدن صدا، گوشی را قطع میکردم تا اینکه یک روز تماس گرفت و خود را بهروز معرفی کرد و از او خواستم دیگر مزاحم نشود اما او دستبردار نبود مدام به تلفنم زنگ میزد و ابراز علاقه میکرد. آنقدر مهربان بود که ناخواسته مجذوبش شدم. ارتباط تلفنیمان مخفیانه صورت میگرفت؛ چند بار یکدیگر را ملاقات کردیم و او گفت به من علاقهمند شده است و قصد دارد با من ازدواج کند. آنقدر از علاقه و زندگی زیبایی که قصد دارد برایم بسازد گفت که خام شدم، دیگر نمیتوانستم عباس را تحمل کنم برای همین بنای ناسازگاری گذاشتم و بهانهجویی و بداخلاقی را به حدی رساندم که مجبور شد طلاقم دهد.
برای اینکه با بهروز ازدواج کنم جگرگوشهام که حالا دیگر موجودی اضافه و مزاحم آزادیهایم بود را به عباس سپردم و بعد از بخشیدن مهریه از عباس جدا شدم با چشمانی اشکآلود به خدا واگذارم کرد و من سرمست از آزادی و وصال بهروز چشمانم را روی حقیقت بسته بودم. پدر و مادرم مرا از خود راندند و من بدون هیچ عاقبتاندیشی با مهریهای اندک با بهروز ازدواج کردم و این در حالی بود که خانوادهاش هرگز مرا به عنوان عروس خود نپذیرفتند.
بعد از 5 ماه زندگی مشترک بهروز چهره واقعیاش را نشان داد و متوجه شدم به شیشه اعتیاد دارد و چندین مرتبه به خاطر مصرف و حمل موادمخدر دستگیر شده و به زندان افتاده است. اصلا فکر نمیکردم یک شماره جابهجا گرفتن باعث دگرگونی زندگیام شود. امروز در حال صحبت کردن با تلفن بودم که بهروز یکدفعه به طرفم حملهور شد و مرا مورد ضرب و شتم قرار داد و مجروح ساخت. اکنون که به گذشته فکر میکنم میبینم بهروز نمونه واقعی شیطان بود که ماموریتی جز نابود کردن زندگی و آرامشم نداشت. اگر همان روز متوجه شده بودم که شمارهای را اشتباه گرفتهام و جواب آن شخص ناشناس را نمیدادم امروز زندگیام را تباه شده نمیدیدم
باسلام خدمت دوستای عزیزم ..امروز براتون دانلود سوره الشمس با
صدای دلنشین وزیبای استاد عبدالباسط روگذاشتم که امیدوارم لذت ببرید...
.ماروهم از دعای خیرتون محروم نکنید
برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید
http://www.parsiblog.com/yar/Group.aspx? GID=3482
و به جاش یه زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داد زل بزنی
و به جای اینکه لبریز از کینه و نفرت بشی
حس کنی که هنوزم دوسش داری
چه قدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی
که یه بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده...
چه قدر سخته تو خیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی امّا وقتی دیدیش
هیچ چیزی جز سلام نتونی بگی...
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |