من را به غیر عشق به نامی صدا نکن غم را دوباره وارد این ماجرا نکن بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن موهات را ببند دلم را تکان نده در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن من در کنار توست اگر چشم وا کنی خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن امشب برای ماندنمان استخاره کن اما به آیه های بدش اعتنا نکن کاش می شکفت غنچه ی مهرت به دیدارت کاش می روفت رود اشکم از چشمه ی چشمم کاش تنگ تر می گرفت دلم را به آغوش کاش باحضور گرمت آتش عشقم زبانه می کشید کاش آتش هجرانت رسم خموشی می گرفت کاش خزان بی تو بودن پایان می گرفت کاش اکسیر عشق من بر روی بی مهرت می فتاد 0000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000 خیارج+درباره خیارج+عکسهای روستای خیارج+روستای خیارج+حضورسران سیاسی در روستای خیارج+مراسمات مذهبی در روستای خیارج+کلیپ های خیارجی+چت روم+گپ روم+چت سرا+تات چت+چت تاتی+اتاق چت خصوصی+چت روم فارسی+چت روم ایرانی+بهترینهای چت فارسی+عکسهای خوشگل+عکس+البوم عکسهای ایرانی+دختران ناز ایرانی+البوم عکس های دختران ناز ایرانی+داستان های جذاب+داستا های فامیلی+جدیترین داستاهای دوستی وخانوادگی+کلیپ ایرانی+فیلم های ایرانی+کلیپ دختر ناز ایرانی+جیگرهای ایرانی+داف های ایرانی وخارجی+کلیپ وعکسهای ناز+ایرانی+خارجی+فقط خیارج+ورزشهای روستی خیارج+مشکلات جوانان خیارج+مشکلات روستای خیارج+قدرت الله علی خانی در روستای خیارج+سران سیاسی در روستای خیارج+یوسف علی خانی+یوسف شیخ علی+یوسف اقاعلی خانی+کلبه عشق+کــــــــــــــــــــلــــــــــــــــبه عـــــــــــــشــــــــق+کدموزیک+کدموزیک+کد اهنگ+کدماوس+کدوبلاگ+کدقفل وبلاگ+عاشقانه+داستان عشقی+دست نوشته عاشقانه+خـــــــــــــــداونـــــــــــــدا+خدایا+الهی+پروردگارا+استان قزوین+قزوین روستای خیارج+ رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق تقصیر چشمای تو بود ، وگرنه ما کجا و عشق ؟ سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشت بس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشت تا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیس تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس عشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشم وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن هنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمی دم یه لحظه با تو بودنو به عمر دنیا نمی دم همین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنم قصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم
................................ســــــــلام ............................... حــــــال مـــا خوب است ملالی نــیست جــز خیال گاه بــــــگـاهی گـنــگ کـه مردم بدان شادمانی گویند با این همه عمری اگـر بـاقی ماند چنان از زندگی می گذرم که نه پای اهوی بی جفت بلرزد.نه این دل ناماندگار.. برایــت از نـو می نویــســم سلام حال ما خوب اسـت مــــلالی نــیــــســت اما تو باور نکن ............................................................................................................................................. ....................................... ............................. .................... .............. ....... ..... .. ....................نمی دانم.................. نــمی دانم پس از مرگــم چــه خواهد شد نمی خواهم بدانم کوزه گر با خاک اندامم چه خواهد سـاخت ولی بسیار مشتاقم که با خاک گلویم سوتکی سازد گلـویم سوتـکی باشد بدسـت کودکی گستاخ وبازیـگوش و اویـک ریـز وپی در پی دم گرم و چموشش را در گلویم سخت بفشارد وخواب خفتــگان را اشـفته تر سازد .به این سـان بشـکند هر دم سـکوت مرگبارم را ... ...... ......... ................ .......................... ...................................... ................................................. .............................................................................. آنگاه که خنده بر لبت می میرد چون جمعه ی پاییز دلم می گیرد دیروز به چشمان تو گفتم که برو امروز دلم بهانه ات می گیرد ******************************************************************************************** عشق با نیم نگاهت ازلی ست راز چشم تو ضرب المثلی ست ولی افسوس ترافیک دلت مشکل جاده بین المللی ست ********************************************************************************************* مهربانی را وقتی آموختم که کودکی آسمان نقاشی اش را سیاه میکشید تا پدر کارگرش زیر آفتاب نسوزد . *****************************************************
کاش جان من همچون دلم می شد گرفتارت
غبار یادت،دل سنگت تا به دریای دیدارت
تیر زهر آلود عشق چشمان خمارت
می ربود سرمای کم لطفی را ز رخسارت
با دریای وجودت با گیسوی آبشارت
می شکفت غنچه لبانت،در موسم روی بهارت
تا خورشید زر شود ماه روی باوقارت
سوم بار که عاشق شد، قلبش عقاب بود و تن اش از تنه سرو.
*
و چهارم بار و پنجم بار و ششم بار و هزار بار.
هزار و یکم بار که عاشق شد، قلبش اسبی بود از پولاد و آتش
*
آنگاه تازیانه ای بر سمند قلبش زد و تاخت. و آن روز، روز
| قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |
درباره سایت
نویسندگان وبلاگ :
دکترروح الله علی خانی[0]
منوی سایت
آرشیو سایت
پیوند ها
اختصاصی ویژه
طراح قالب
امکانات سایت